پیروزی در عملیات ثامنالائمه(ع) که برجستهترین تحول نظامی در آغاز سال دوم جنگ بود، زمینه تبیین استراتژی جنگ را با هدف آزادسازی مناطق اشغالی، فراهم کرد. در این حال، تحولات سیاسی که بر روند تحولات نظامی اثر داشت، خود نیز از این تحولات متأثر بود.
امامخمینی با شناخت خود از روند تحولات، چند حرکت را به موازات هم اداره و هدایت کردند. امام، انتخاب ریاست جمهوری را به عنوان ”یک امر حیاتی برای جمهوری اسلامی“ ارزیابی کرده و حضور مردم را در صحنه ضروری و تعیینکننده خواندند. ایشان در دیدار با فرماندهان نظامی- پس از سقوط هواپیمای فرماندهان نظامی- فرمودند:
«به انتخابات نظر کنید میفهمید که ایران پایدار خواهد ماند... وقتی میتوانند کودتا یا حمله کنند که ملت در صحنه نباشد، ولی وقتی ملت در صحنه بود، چه کاری از آنان ساخته است و در این جنگ فهمیده شد که ملت بیطرف نیست. ملت و ارتش ما قوی است و به خوبی مملکت را میتواند حفظ کند.»
امامخمینی در 17 مهر 1360، ده روز پس از عملیات ثامنالائمه(ع) و سقوط هواپیمای فرماندهان نظامی، در حکم تنفیذ ریاست جمهوری آیتالله خامنهای فرمودند:
«شرکت بیسابقه مردم کشور امید بدخواهان را مبدل به یأس و طمع آزمندان را برای همیشه برید.»
امام در جای دیگری از این حکم فرمودند:
«شرکت عمومی ملت شجاع و متعهد در انتخابات و پیروزیهای پیدرپی قوای مسلح در جنوب و غرب و حضور مداوم ملت در سرتاسر کشور... کاخهای تخیلی آنان را فرو ریخت.»
امام، حضور گسترده و سرنوشتساز مردم را در انتخاب ریاست جمهوری به مثابه گذار از مرحله بیثباتی حاصله از مناقشات سیاسی به مرحله جدید ارزیابی کردند. ایشان در پاسخ به تلگرام فرماندهان در مورد پیروزی در عملیات ثامنالائمه(ع)، پیامی صادر فرمودند که در واقع چارچوب و خط مشی قوای نظامی را مشخص کرد؛ اما اظهار امیدواری کردند:
«آخرین پیروزمندی را که بیرون راندن نیروهای متجاوز کافر از سرزمینهای میهن ما است، ملت شریف به زودی مشاهده کند.»
با تبیین استراتژی جنگ، تأثیرات ناشی از تحولات سیاسی- نظامی به تدریج در حوزه نظامی نمایان شد؛ از یک سو، با افزایش حضور نیروهای مردمی، سپاه تلاشهای جدیدی را برای گسترش سازمان رزم انجام داد و از سوی دیگر، نیروهای ارتش و سپاه استراتژی آزادسازی مناطق اشغالی را طرحریزی کردند. سردار محسن رضایی در این زمینه میگوید:
«دو کار اساسی انجام شد: یکی در عملیات و یکی در سازماندهی. در عملیات، طرحریزی، سلسلهوار صورت گرفت، یعنی در حقیقت استراتژی نظامی شکل گرفت، دوم در سازماندهی، سپاه رفت به دنبال اینکه یک سازمان رزم برای خودش فراهم کند. این دو از اولین تحولات پس از عملیات ثامنالائمه(ع) است.»
سردار غلامعلی رشید نیز دربارة سازمان رزم سپاه و اقداماتی که انجام شد میگوید:
«سال دوم جنگ را سال رشد و تثبیت سپاه نامگذاری کردیم. بعد از عملیات ثامنالائمه(ع)، کلاهدوز شهید شد. آقا رحیم رفت تهران که مسئول طرح عملیات بشود، من هم به حکم فرمانده کل سپاه مسئول عملیات جنوب شدم... یادم هست که با شهید باقری نشسته بودیم به فکر تشکیل تیپ افتادیم و اینکه بعد از این، برای انجام عملیات بعدی (طریقالقدس) ما نیروی زیادی نیاز داریم و باید تیپ درست کنیم.»
سپاه پاسداران با اتخاذ این اصل که نیروهای عملکننده سپاه در هر عملیات نسبت به عملیات قبلی، باید دو برابر شود، سازمان مناسبی طرحریزی کرد. در عملیات ثامنالائمه(ع) نیروهای سپاه با سازمان گردان وارد عمل شدند و مفهوم تیپ پس از این عملیات شکل گرفت. بر اساس تأکید سپاه در سازمان رزم، بر نیروی انسانی، تیپهای جدید شکل گرفت. درباره تشکیل تیپها و نامگذاری آنها، سردار رشید میگوید:
«بیشتر اعداد ما برای نامگذاری مایل به اعداد تیپهای عراقی بودند تا ارتش خودمان. ارتش خودمان شمارههای 92، 81، 64 و کلاً اعداد بالاتر از 30، 40 را استفاده کردهاند ولی عراقیها 1 و 2 تا 12؛ ما آمدیم بین اینها را انتخاب کردیم و حداکثر را 41 گذاشتیم، اول که حکم دادیم تیپهای 8، 25، 14 تشکیل شد.»
بدینترتیب، گسترش سازمان رزم سپاه و ارتقاء آن از گردان به تیپ بر توان نظامی ایران افزود و این مسئله نقش مؤثری در تبیین استراتژی جنگ و طرحریزی سلسله عملیاتهای بعدی داشت.
در تبیین استراتژی جدید جنگ، دو تجربه ارزشمند که فراروی نیروهای سپاه قرار گرفته بود، نقش داشت: نخست، تشکیل ستاد عملیات جنوب و طرحریزی عملیات محدود و دومی، تجربة طرحریزی عملیات ثامنالائمه(ع) و تلاش برای تصویب آن در شورای عالی دفاع و سپس هماهنگی با برادران ارتش و اجرای آن با ترکیب مشترک بود. در مرحله جدید، با توجه به تجارب به دست آمده و در پی تلاش برای تعیین هویت سپاه در طرحریزی عملیات و مشخص کردن جایگاه و نقش آن، اقدامات جدیدی برابر تدبیر فرماندهی سپاه انجام گرفت. برادر محسن رضایی در توضیح این اقدامات میگوید:
«ما بچههای سپاه را کاملاً جدا کردیم و گفتیم شما یک تیمی بشوید، طراحی عملیات بکنیدو برادران ارتش هم یک تیم درست کنند و به صورت جداگانه، طراحی عملیات کنند، ولی بعد، در جلسه مشترک نظرمان را بگوییم، آنها هم نظرشان را بگویند. علت این تفکیک به خاطر این بود که میخواستیم به سپاه شکل بدهیم، یک سازمان درست کنیم. اینکه همینطور بنشینیم در جلسات ومعلوم نباشد کی چه میگوید، این یعنی اینکه هیچوقت سپاه راه نیفتد و سازمان رزم سپاه شکل نگیرد، بنابراین، اولین تفکیک را ما قبل از عملیات طریقالقدس انجام دادیم و گفتیم سپاه با هویت سپاهیگری باید طرحریزی کند و ارتش هم با هویت ارتشیگری طرحریزی کند. برادرمان صیاد خیلی مخالف بود، ولی ما محکم گرفتیم و گفتیم نه.»
گرچه آثار و نتایج اجرای این تصمیم در همان هنگام آشکار شد، ولی با گذشت زمان و به ویژه پس از تکامل اندیشه دفاعی سپاه و تلاش این نیرو در طرحریزی عملیات خیبر، بدر، والفجر 8، کربلای 5 و... ارزش این اقدام روشنتر شد. در واقع،اگر منشأ تحول در جنگ- پس از بنبست نظامی حاصله از ناکامی تفکر کلاسیک و سنتی- حضور نیروهای انقلابی و مردمی در جنگ و تبیین استراتژی جدید بود، بنابراین، در تداوم آزادسازی مناطق اشغالی نیز بیگمان، تحول جدید باید روند تکاملی خود را طی میکرد و این امر میسر نبود مگر با آنچه فرمانده سپاه در تفکیک طرحریزی عملیاتها انجام داد.
با تشکیل تیم جدید برای طرحریزی عملیات، نیروهای سپاه همچنان در پایگاه منتظران شهادت (پادگان گلف اهواز) به تلاشهای خود ادامه دادند. سردار رضایی در مورد این جلسات میگوید:
«جلسهای در پایگاه منتظران شهادت- گلف سابق- گذاشته شد و با برادران صحبت کردیم که این طور درست نیست که ما میآییم برای یک عملیات این جا مینشینیم، ما باید یک سلسله علمیاتهایی را طرحریزی کنیم.»
دو اصل برای طرحریزی در مرحله جدید در نظر گرفته شد: اول اینکه عملیاتها مسلسلوار و پشت سر هم انجام شود و وقفه آن کوتاه باشد. دوم، در هر عملیاتی که صورت میگیرد دو تا سه برابر عملیات قبلی توان رزمی وارد صحنه شود.
سردار رضایی همچنین در مورد نتیجه این تلاشها و طرحریزی سلسله عملیاتهای دوازدهگانة کربلا میگوید:
«بعد از عملیات ثامن الائمه (ع) ما وارد دوران جدید و یک استراتژی جدید شدیم که قرار شد در این مرحله 12 عملیات شامل کربلای 1 تا 12 طرحریزی شود. این 12 عملیات اولین عملیاتهای منظمی بودند که از یک جایی شروع میشد و به یک جایی ختم میشد و پشت سر هم انجام میگرفت. مشخص بود هر عملیات کجا صورت میگیرد، حتی اسمگذاری هم شده بود.»
اهداف مورد نظر در استراتژی جدید که بر پایه ترکیب و هماهنگی ارتش و سپاه تدوین شده بود، عبارت بودند از:
الف) انهدام نیرو و امکانات دشمن برای کاهش توان نظامی عراق.
ب) آزادسازی نیروهای خودی از خطوط پدافندی و تمرکز قوا برای اجرای عملیات در سایر مناطق اشغالی.
ج) آمادگی برای حمله نهایی و تعیین کننده به دشمن.
در واقع، با تداوم تهاجمات پیدرپی به دشمن و انهدام نیرو و امکانات آن، مقدمات آزادسازی مناطق اشغالی فراهم میشد و در این صورت، با آزادسازی نیروهای خودی که در خطوط پدافندی در برابر عراق قرار داشتند، مقدمات وارد ساختن ضربه نهایی به دشمن به منظور تأمین حقوق جمهوریاسلامی ایران، فراهم میشد. بر همین اساس، قرار شد 12 طرح تحت عنوان کربلای 1 تا 12 تهیه و برای تصویب نهایی به شورای عالی دفاع ارائه شود که تنها 5 تا 6 طرح آماده شد. در واقع، کلیه تحرکاتی که پس از این زمان انجام گرفت، در چارچوب استراتژی جدید و بر پایه طرحهای ارائه شده بود.